اولین حرکات نی نی جیگیلی
سلام عشق مامان و بابا
قربون اون پاهای کوشولوت بشم من الهی
عزیزکم راستش رو بخوای تاریخ 92/10/9 وقتی توی مطب دکتر منتظر بودم که نوبتم بشه یهو یه حرکت حس کردم....یهو میخکوب شدم....چشام گرد شد و ناخوآگاه نیشم باز شد
چنان ذوقی کردم که نگو....نی نی کوشولوی من داشت حرکت میکرد....حرکتش هم یه جورایی مثه حرکت ماهی توی شکم بود....درسته که خیلی کوتاه بود ولی اون لحظه چنان حس شعفی بهم دست داد که هیچ رقمه نمیشه توصیفش کرد....ساعت رو که نگاه کردم17:50 بود.
ولی هنوز صددرصد مطمئن نبودم که جیگر مامانی داره لگد میزنه......با خودم گفتم اگه دوباره تکرار شد پس دیگه باید مطمئن بشم نی نی جونم بزرگ شده و داره اظهار وجود میکنه...اون موقع 15هفته و 2روزت بود.
خلاصه تا فردا شب هنوز خبری ازت نبود....منم پکر شدم که حتما توهم زدم.....پای کامپیوتر نشسته بودم که ساعت22:43 بازم همونجوری تکون خوردی.
اینقده ذوق زده شدم که یهویی پیرهنم رو زدم بالا که ببینم میتونم چیزی ببینم....ولی نگو قندعسلم رو ترسوندم.
خلاصه دیگه آروم شدی و خبری ازت نشد تا.....!
18 دیماه که وقتی ساعت 1:40نیمه شب رفتم دراز بکشم بخوابم نی نی شیطونم چندتا ضربه زد....ایندفعه دیگه جم نخوردم آروم به بابایی گفتم داری لگد میزنی،بابایی هم هی ذوق میکرد و قربون صدقه ات میرفت.
ولی ایندفعه دیگه ضربه هات با سری قبل کاملا فرق داشت ....مثه اینکه یکی آروم با انگشت به شکمم بکوبه...........ووووووووووش من قربون اون ورجه وورجهات بشم الهی.
بعد اونروز اکثر مواقع ضرباتت رو حس میکنم....نمیدونی که چه لذتی میبرم.
ولی هنوز اونقدا محکم لگد نمیزنی که بابایی هم بتونه ببینه.